معنی شاعر لرد انگلیسى

حل جدول

شاعر لرد انگلیسى

بایرون


شاعر انگلیسى

لرد بایرون

بلیک


لرد

رسوب، ته نشین مایعات، لقب اروپایی

لغت نامه دهخدا

لرد

لرد. [ل ِ] (اِ) دُردی. لای. خرّه. لِرت. عکر.
- لرد سرکه یا لرد آب لیمو، دُردی آنها.

لرد. [ل َ] (اِ) خارج. بیرون. مقابل درون. مقابل داخل. || میدان و صحرا. (آنندراج). میدان اسب دوانی. (برهان):
گلگون ز خون خصم دغل شد فضای لرد.
؟

لرد. [ل ُ] (انگلیسی، اِ) عنوانی که در انگلستان به اعضای مجلس اعیان و بعض مردم دیگر دهند.

لرد. [ل ِ] (اِخ) دهی جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد، واقع در 22500 گزی خاوری هشجین و 30 هزارگزی شوسه ٔ هروآباد به میانه. کوهستانی معتدل، دارای 1276 تن سکنه شیعه. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم و گلیم بافی و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


لرد انداختن

لرد انداختن. [ل ِ اَ ت َ] (مص مرکب) (... سرکه و آب غوره و غیره)، لرت افکندن. لرد افکندن. رجوع به لِرت افکندن و لرد و لرت افکندن شود.

فرهنگ معین

لرد

(لِ) (اِ.) دُرد، ته نشستِ مایعات.

(لُ) [انگ.] (اِ.) عنوانی است اشرافی که در انگلستان به نجبا و بزرگ زادگان می دهند.

فرهنگ عمید

لرد

صحرا، بیابان،
میدان،
میدان اسب‌دوانی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

لرد

ته‌مانده، ته‌نشست، درد، رسوب، مسطح، هموار،
(متضاد) صاف

گویش مازندرانی

لرد

از توابع خانقاه پی قائم شهر

درد مایع – لایه ی ته نشین رسوب ته نشین شده

معادل ابجد

شاعر لرد انگلیسى

976

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری